استقبال و ورود به ماه محرم
مـاهِ محـرّم است و عـزادارتـان شـدیم با اشک و آه، گـرمیِ بـازارتـان شدیم ای تربـتـت شِـفـا و شفاعت! تـفـقـّدی! حرف از طبیب شد، همه بیمارتان شدیم با پـرچـمِ محَـبّت و، سربـنـدِ یا حسین: ما دسته دسته، دستِ علمـدارتان شدیم بر دار اگـر رود سرِ ما، برعـلی قـسم مـاتِ زبــانِ مـیــثـمِ تــمّـارتـان شـدیـم پیچیده طبعِ او، به سر و دست و قلبمان اینگونه، ریزه خوار و گرفتارتان شدیم خلقِ اثر، به جوهرِ خونت میسّر است ما رهـروانِ مکـتبِ مخـتـارتـان شدیم مجـنـونِ نـوکـری، درِ این خانه آمدیم پیـوستـه وام دار و بـدهکـارتـان شدیم هَل مِن مُعین وناصرِ آن روز: روضهام ما خـاکِ پـایِ هیـئتِ انصارتان شـدیم از جان و تن گذشته و محزون وغصّه دار: در انـتــظـارِ آمــدنِ یــارتــان شــدیــم |